It seems to me the problems you worry yourself sick about never seem to materialize. It's the ones that catch you unexpectedly on a Wednesday afternoon that knock you sideways.
ببخشید، منظور بدی نداشتم. اخه هر وقت نگران یه چیز الکی می شم(که ممکن اتفاق بیافته؟) یاد این قسمت از فیلم می افتم و به خودم دلداری می دم. اگه دوست داشتی می تونی به منم بگی تا شاید یکمی از ناراحتیت کم بشه
دلم می خواد بگم. نمی دونم چه جوری. راستش اصلا حال نوشتنم دیگه ندارم. برای یه نفر که خیلی دوستش دارم و درد می کشه، دعا کنین ...که طاقت بیاره. برای منم که طاقت بیارم
When I was born the sun was not in the sky yet and the darkness has not been gone ...
It was neither in the night nor in the morning,...
neither in the shadow nor in the light but somewhere in between....That's my life ever since.
همیشه روی مرز بین تاریکی و روشنی زندگی کردیم. درست روی مرز ...و این حتی از بودن توی تاریکی سخت تره
ياد فيلم الفي افتادم..؟
ReplyDeleteThis comment has been removed by the author.
ReplyDeleteآره. شاید بعد از این یاد من بیفتی وقتی صبح جمعه با خبر غم انگیزی از خواب بلند شدم و فهمیدم که این جمله فقط مخصوص عصرهای چهارشنبه نیست
ReplyDeleteببخشید، منظور بدی نداشتم. اخه هر وقت نگران یه چیز الکی می شم(که ممکن اتفاق بیافته؟) یاد این قسمت از فیلم می افتم و به خودم دلداری می دم. اگه دوست داشتی می تونی به منم بگی تا شاید یکمی از ناراحتیت کم بشه
ReplyDeleteدلم می خواد بگم. نمی دونم چه جوری. راستش اصلا حال نوشتنم دیگه ندارم. برای یه نفر که خیلی دوستش دارم و درد می کشه، دعا کنین ...که طاقت بیاره. برای منم که طاقت بیارم
ReplyDeleteاي بابا، تو كه مارو نصفه عمر كردي، اميدوارم مشكل خاصي نباشه
ReplyDelete